کارآگاهان و جاسوسان از ضروریات دستگاه پادشاهیاند. باید که پادشاه به استناد این آگاهیها بتواند کسی را تشویق و دیگری را تنبیه کند بیآنکه خود بدانند چگونه وی از عمل آنان مطّلع شده است تا هیبت پادشاه در دل رعیت قویتر شود و نباید که جز پادشاه کس دیگری بداند که ایشان چه مینمایند تا هر حادثهای که تازه شود پادشاه بداند و آنچه واجب کند بفرماید.
سیاستنامه، خواجه نظام الملک طوسی، صفحه ۱۲۱ از ۵۷۱، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
گویند معاویه مردی سخت حلیم بود. روزی مردی جوان به وقتِ آنکه بزرگان در پیش نشسته در آمد و سلام کرد و در پیش او گستاخ بنشست و گفت: یا امیرالموءمنین! امروز به مهمی پیش تو آمده ام اگر وفا کنی بگویم. معاویه گفت هر چه ممکن باشد وفا کنم. گفت بدان که مردی غریبم و زن ندارم و مادر تو شوی ندارد او را به زنی به من ده تا من با زن شوم و او با شوی شود و تو را ثواب بود! معاویه گفت تو مردی جوان و او زنی پیر است چنانک در همه دهان او یک دندان نیست این رغبتِ تو به وی چیست؟ گفت بدان که شنیده ام او ... دارد و من ... را دوست دارم. معاویه گفت والله پدر من بدین معنی او را به زنی کرد و جز این هنر نداشت. ولیکن این سخن به مادر بگویم اگر رغبت کند هیچ کس مانع نیست. این بگفت و هیچ تغییر در وی پدید نیامد و از جای نرفت. مردمان همه اقرار دادند که از او حلیم تر در جهان کس نباشد.
سیاستنامه، خواجه نظام الملک طوسی، صفحه ۱۹۸ از ۵۷۱، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۰ ق.ظ توسط اشرفی