كهانت تسخير جنّ براى اطّلاع از امور غيبى است؛ مثلًا به وسيله جن مال دزديده شده را پيدا میکنند. پيش از اسلام، كهانت خيلى رواج داشت و اين فن، خيلى رياضت دارد. افرادى پيدا میشدند كه اين رياضتهاى شيطانى را تحمّل میکردند تا روحشان خبيث میشد و جن مسخّر ايشان میگرديد.
پرسشها و پاسخها، شهید دستغیب، صفحه ۱۰۲، برداشت آزاد
آموزش سحر
+نوشته شده در سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۳:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
دزدی را نزد متوكل عباسى آوردند. متوکل از قاضی القضات پرسید، چه مقدار از دستش را بايد بريد؟ گفت در قرآن آمده است وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما؛ اما دست را برای وضو تا مرفق بايد شست فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ لذا دستش را از مرفق بايد بريد. خليفه از قضات ديگر كه در مجلس حاضر بودند، پرسيد. گفتند: فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ از مچ بايد بريد. خليفه از امام شيعیان حضرت جواد عليه السّلام پرسید. حضرت فرمود: أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ ... بايد انگشتان او را بريد؛ خليفه گفت: احسن! قاضی القضات آنقدر سعایت کرد تا خلیفه امام را مسموم کرد.
شهید دستیب، اخلاق اسلامى، صفحه ۱۲۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۶:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم صدر الحكماء كه طبيب متديّن شريفى بود نقل میكرد: در جهرم طبابت میكردم. روزى يك نفر دهاتى را آوردند. ديدم بيماریاش يكى دو تا نيست. كليه، كبد، قلب، خلاصه قابل علاج نبوده و مردنى است. گفتم دوا نمیدهم. همراهانش به من تغيّر كردند و زخم زبان زدند. گفتند معلوم میشود چيزى نمیدانى! من هم مسخرهكنان گفتم برويد به او يونجه بدهيد! چندى گذشت، روزى ديدم همان مريض با پرستارانش آمدند. گوسفندى آوردند با مقدار زيادى كشك و پشم و روغن ... و گفتند: شما كه چنين دوايى میدانستيد چرا همان اوّل نگفتيد؟ همان يونجه خوبش كرد!
آیت الله دستغیب، استعاذه، صفحه ۱۸۰، برداشت آزاد
استجابت دعای موحّد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
آن شب پدر نخوابیدند. خانمی که به عنوان پرستار برای ایشان گرفته بودیم، میگفت: ایشان سراسیمه از خواب پریدند و گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون!» جلوی در خانه هم که میخواستند بیرون بروند، چند بار عصایشان را به زمین زدند و به آسمان نگاه کردند و استرجاع خواندند!
برادرم میگویند: وضو گرفتم و راه افتادم، ولی هنوز سر پیچ نرسیده بودم که صدای انفجار مهیبی به گوش رسید! خانمی که ظاهراً مثل زنان باردار بود، به شکمش مواد منفجره بسته بود و به پدر نزدیک میشود تا به ایشان نامه بدهد. پاسدارها اجازه نمیدهند، ولی خود حاجآقا میگویند: بگذارید بیاید! او به محض اینکه نزدیک میشود، چاشنی بمب را میکشد!
مصاحبه با دختر شهید دستغب، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۸:۱ ب.ظ توسط اشرفی
به فرزندان دخترشان، خیلی بیشتر از پسرها میرسیدند و به ما میگفتند: برادرها، نوکرهای شما هستند! همیشه وقتی به خانه برمیگشتند، اول به دخترها میرسیدند و بعد به سراغ پسرها میرفتند. با همه ما هم طوری رفتار میکردند که تکتک ما تصور میکردیم ما را بیشتر از بقیه دوست دارند.
مصاحبه با دختر شهید دستغب، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۷:۴۸ ب.ظ توسط اشرفی
خوردن گوشت زياد قساوت مىآورد. اثر وضعى دارد. گوشت هر حيوانى هم كه زياد خورده شود، صفات همان حيوان در انسان ظاهر مىشود. اگر كسى زياد گوشت گوسفند بخورد، شعورش كم مىشود. لطافت و روحانيّت و عاطفه انسانيّت او کم میشود. مرغ زياد هم انسان را گيج مىكند و فهم او را كم مىکند؛ مانند خود مرغ كه فقط دانه را مىبيند.
عبدالحسين دستغيب، ايمان، صفحه ۲۲۸، برداشت آزاد
سعادت و شقاوت ارثی استکراهت خوردن گوشت حیوانات
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی
زمانی که پیامبر اکرم گوسفندان عموی بزرگوارشان ابوطالب را میچراندند میدیدند که این حیوان هنگام چریدن علف ناگاه از جا میجهد. شاید شما هم چنین حالتی را در گوسفند یا حیوان دیگری دیده باشید. پیامبر فرمود از جبرئیل پرسیدم که این حیوان چرا چنین میکند؟ عرض کرد یا رسول الله هرگاه صدای نالۀ میّتی بلند میشود خداوند به حکمتش نالۀ اموات را از گوش بشر نهان میکند تا بتواند زندگی کند اما غیر از بشر و جن، مخلوقات دیگر این صدا را میشنوند. به همین علت چنین حالتی از او سر میزند.
شهید دستغیب، ماه رمضان، صوت شماره۲، دقیقه۰۱:۲۶:۰۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۸:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
شخصی برایم نقل کرد که دو سه ماه قبل، یک نفر از کرمانشاه آمد و گفت افسر عراقی را که اسیر کردیم مرتب به اطراف نگاه میکرد و میپرسید فرمانده شما کجاست؟ گفتیم کدام فرمانده؟ گفت همان که سوار بر اسب بود و شمشیر به دست داشت. وقتی به سمت ما میآمد، فرار میکردیم و هر چه هم تیر میانداختیم به او اصابت نمیکرد. ما مرعوب میشدیم و شما ما را اسیر میگرفتید. [
اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۷:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم شهید دستغیب در آخر جلد دوم کتاب "قلب سلیم" آورده است که نسبش با ۳۲ واسطه به
زید فرزند امام سجاد(ع) میرسد. زید امام پنجم شیعیان زیدی است.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
شخصی در نیویورک مقداری وام گرفت تا آسمانخراشی بسازد اما قبل از اتمام کار ساختمان پولش تمام شد و از پرداخت اقساط بانک ناتوان ماند. تصمیم گرفت خودکشی کند. برای اینکه کسی نتواند او را نجات دهد مقداری سم خورد و خودش را از بالای همان ساختمان به پایین انداخت. اتفاقاً لباسش به داربست گیر کرد و سم از دهانش خارج شد و از مرگ نجات یافت.
شهید دستغیب، عدل، صفحه ۸۶، نقل از الکلام یجرّ الکلام، برداشت آزاد
گر سعيدی از مناره اوفتيد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۸:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی