نکات

لا یعرف شیء شیئا الا بما هو فیه منه

حکماء در فلسفه قاعده‌ای دارند که می‌گویند:
هیچ موجودی به موجود دیگر معرفت پیدا نمی‌کند مگر اینکه چیزی از آن موجود در او باشد. من به اندازه‌ای می‌توانم خدا را بشناسم که خصوصیاتی از خدا در من وجود داشته باشد. البته... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ... (شوری ۱۱)
شنیدستم که هر کوکب جهانی است/جداگانه زمین و آسمانی است [نظامی]
زمین در جنب این افلاک مینا/ چو خشخاشی بود در قعر دریا
تو خود بنگر کزین خشخاش چندی/ بسا که بر غرور خود بخندی [عطار]
لا يَعْرِفُ شَيْءٌ شَيْئًا إلاّ بِما هُوَ فيهِ مِنْهُ [اینجا]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی  

اولیای خدا را پیدا کنید

اگر می‌خواهید راحت زندگی کنید، اولیای خدا را پیدا کنید.
اگر می‌خواهید درست زندگی کنید، اولیای خدا را پیدا کنید.
اگر می‌خواهید با خدا زندگی کنید، اولیای خدا را پیدا کنید.
هر که خواهد هم‌نشینی با خدا
تا نشیند در حضور اولیاء
و حسُن اولئک رفیقا (نساء ۶۹)


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۹:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی  

مرغ بر بالا پران و سایه‌اش

می‌دود بر خاک پرّان مرغ‌وش
مرغی که در آسمان پرواز می‌کند، سایه‌اش روی زمین می‌افتد. شکارچی نادان به‌دنبال سایه می‌دود تا آن را شکار کند. حقیقت بالاست. ما به‌دنبال حقیقت روی زمین می‌گردیم.
مرغ بر بالا پران و سایه‌اش/می‌دود بر خاک پرّان مرغ‌وش
ابلهی صیّاد آن سایه شود/می‌دود چندانکه بی‌مایه شود [مولوی]
اسم خواندی رو مسمّی را بجو
+نوشته شده در سه شنبه ۸ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی  

نور در مستنیر دیده می‌شود

خدا هم در تجلی ظهور می‌کند. تجلی در عرفان اسلامی به دومعنای سلوکی و متافیزیکی آمده است. در معنای اول تجلی ذات و صفات و افعال خداوند بر ضمیر سالک است. در معنای دوم عالَمِ هستی تجلی خداوند بر خویش است. کنتُ کنزاً مخفیاً فَاَحبَبْتُ اَن اُعرَف فَخَلَقْتُ الخَلقَ لِکی اُعرف!
آیا خداوند قابل دیدن است؟
گویی خداوند رحیم است
خدای دور نزدیک
شناخت ذات خدا
هدف خدا از خلقت عالم
خدای زشتی و زیبایی
خدای هیوستون اسمیت
دین سکولار
انسان عالم کبیر است
معنای ترس از خداوند
پارادوکس خوف از خدا
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۲:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی  

گویی خداوند رحیم است

زبان برای توصیف خداوند قاصر است چون زبان در خور ماست نه در خور خداوند؛ و چون صفات خداوند به نحو مجاز است، گفته‌اند برای وصف او باید ابتدای هر جمله یک گویی بگذارید. خداوند گویی رحیم است.
هر چه گویی ای دم هستی از آن/ پردۀ دیگر بر او بستی بدان
بنابراین، شناخت خداوند انسان را ارتفاع می‌دهد، از اوصاف عبور می‌دهد و به مرحلۀ حیرت می‌رساند.
سروش، دین شناسی مولوی، جلسه دوازدهم، دقیقه ۳۹:۳۶، برداشت آزاد
گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد/ گر گویمت که سروی سرو اینچنین نباشد [اینجا]
ای برون از وهم و قال و قیل من
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۰ ساعت ۲:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی  

خدای دور نزدیک

نسبت اشیاء با خدا یکسان نیست‌ ولی نسبت خدا با اشیاء یکسان است. خدا به همه اشیاء یکجور نزدیک است‌ ولی اشیاء در قرب و بعد نسبت به خدا متفاوت می‌باشند. در دعای افتتاح‌ می‌خوانیم: الذی بعد فلا یری و قرب فشهد النجوی خداوند دور است و در نتیجه دیده نمی‌شود؛ نزدیک است و در نتیجه نجواها را گواه است. ما از خداوند دوریم و دیدن صفت انسان است، خداوند به ما نزدیک است و حضور صفت اوست.
چه کنم با که توان گفت که دوست‏/ در کنار من و من مهجورم [سعدی]
مرتضی مطهری، عدل الهی، صفحه ۲۵۶، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۶:۳ ق.ظ توسط اشرفی  

آیا خداوند قابل دیدن است؟

اسم خواندی رو مسمّی را بجو/مَه به بالا دان نه اندر آب جو [مولوی]
ذکر خدا، به معنای رسیدن به خدا و دیدن او نیست. این سخنِ مه به بالا دان نه اندر آب جو، خیلی نزدیک است به سخن بودا که گفت وقتی من با انگشتم ماه را در آسمان به شما نشان می‌دهم، شما باید به ماه نگاه کنید نه به انگشت من! غزّالی می‌گوید نهایت معرفت، رؤیت است. ما باید خدا را ببینیم؛ هم در این دنیا و هم در آن دنیا! البته در روایت اهل سنّت است که همه در قیامت خدا را می‌بینند. شیعیان این روایت را قبول ندارند. غزالی می‌گوید ما نگفتیم به چشم سر؛ این چشم برای دیدن اجسام است. مگر شما در خواب چیزی را نمی‌بینید؟ با کدام چشم می‌بینید؟ غزالی در همان فصل اول کتاب می‌گوید شما فکر نکنید که پیغمبر از جبرئیل چیزهایی را می‌شنید. نه؛ پیغمبر اینها را می‌دید. تجلّی خدا بر چشم آدمیان نیست؛ بر روح آدمیان است. داستان ابراهیم در بارۀ چگونه زنده کردن مردگان و رستاخیز هم همین است. البته غزالی روایتی دارد که خداوند بر همۀ مردم به نحو عام تجلی می‌کند امّا بر ابوبکر بطور خاص!
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۱۹:۳۳، برداشت آزاد
گرچه هزار است اسم هست مسمّی یکی/دیده ز اسما بدوز عین مسمّی طلب [وحشی]
مرغ بر بالا پران و سایه‌اش
شناخت ذات خدا
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی  

شناخت ذات خدا

خدا ذاتاً شناخته نمی‌شود. در نهج البلاغه آمده است: كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ ؛ هر چيزی که بشود ذات او را شناخت، مصنوع است. مصنوع، محاط است؛ و خداوند، صانع است و محيط! [اینجا]
ای برون از وهم و قال و قیل من
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی  

هدف خدا از خلقت عالم

متکلمان و فیلسوفان می‌گویند: افعال الله معلّل به اغراض نیست؛ یعنی هیچ غرضی باعث نمی‌شود که خداوند کاری انجام دهد.
شما که می‌آیید اینجا، غرضتان این بوده که به یک سخنرانی گوش دهید. آن غرض در شما نقش علّیّت دارد. اما هیچ‌چیزی نمی‌تواند در خداوند تأثیر بگذارد و نسبت به او نقش علّیّت بازی کند بنابراین خداوند هیچ غرضی در رفتار خودش ندارد.
گنجِ مخفی بُد ز پُری چاک کرد/ خاک را تابان‌تر از افلاک کرد [اینجا]
من: افعال الله معلّل به اغراضی مثل اغراض ما نیست.
علت رمزگویی عرفا
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا
نظریه علی(ع) و فرضیه پاسکال
کنش و واکنش
+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی  

خدای زشتی و زیبایی

ما خداوند را خالق زیبایی‌ها می‌دانیم و می‌خوانیم اما خالق زشتی‌ها هم می‌دانیم اما در مقام خواندن او به خالق زشتی‌ها او را صدا نمی‌زنیم این تکلیف ما است که در مقام ادب بندگی است که چنین می‌کنیم این عیناً تعبیری از مرحوم فخر الدین رازی است. بینش توحیدی به ما می‌گوید که هیچ جای عالم از حضور خدا خالی نیست. هم در ذره دره  موجوداتی که مادی هستند و ذره دارند وجود دارد و هم در آنها که مادی نیستند و ذره ندارند در عمق هستی‌شان خداوند وجود دارد؛ خواه شیطان خواه ملک باشد خواه دیو باشد فرشته باشد پاک باشد یا ناپاک باشد.
در تلویزیون پای صحبت یک آخوند وهابی نشسته بودم که با همان خداشناسی‌های جذمی و خشک و ناسنجیده و ناآزموده می‌گفت: بله؛ بعضی‌ها می‌گویند خدا همه جا هست. آیا خدا در توالت هم هست؟ این را می‌گفت و فکر می‌کرد چه حجّت بالغه‌ای آورده است برای اینکه مطلب را نفی کند! بله؛ خداوند همه جا هست معلوم است که به قول ایشان در توالت هم هست ولی این، بر وجود او عیبی نیست. یعنی وجود همه جا هست. مگر فضولات وجود ندارند؟ مگر زشتی‌ها وجود ندارند؟ هر جا پای وجود باز می‌شود پای خدا هم باز است.
عبدالکریم سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه ۶۱، دقیقه ۰۹، برداشت آزاد
گل پشت و رو ندارد
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۹ ق.ظ توسط اشرفی  

خدای هیوستون اسمیت

من خداشناسی را به ادیان نمی‌چسبانم. بنده هیچوقت نگفتم که آدم برای اینکه خداشناس بشود یا باید مسلمان باشد، یا مسیحی باشد، یهودی باشد، یا بودایی که البته بودیسم خدا ندارد. نه نه! شما یا هرکسی می‌تواند خداشناس باشد بدون این که لزوما به دینی از ادیان پابند باشد. می‌تواند اندیشه‌های مختلف را از ادیان مختلف بگیرد. از این‌ها فراوان است. آقای هیوستون اسمیت که از دین شناسان خیلی مشهور دوران ماست، ایشان آدمی است که هم مسلمان است هم مسیحی، هم یهودی. نه مسلمان است، نه مسیحی، نه یهودی! درشهرهای مختلف که می‌رود، دو رکعت نماز در مسجد می‌خواند... بالاخره می‌چرخد و یک معنویت مشترکی را از همۀ ادیان اخذ کرده و با یک خدایی که همۀ این ادیان را فرستادند خیلی هم خوش است. الان نود و چند سال هم عمر دارد و ماشاءلله خیلی هم خوب است. بنابراین معلوم است که به هر حال از نظر آرامش روحی و وجدانی هم در وضعیت بسیار عالی وشادابی به‌سر می‌برد. تمامی این آپشن‌ها در مقابلتان هست. آن چیزی که برای ما مهم است حقیقت است. ما وقتی یک حقیقت را کشف کردیم اخلاقا موظّفیم که به آن گردن بگذاریم. [اینجا]
کارگر مسیحی در منزل مولوی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی  

دین سکولار

سکولاریسم دینی در جامعۀ مبدَّل است. یعنی همان مفاهیم دینی را دارد اما خدا را از داخلش بیرون کشیده است. این‌که می‌گوید ما مکرّمیم، این یک مفهوم دینی است؛ ما بیرون از ادیان و بدون خدا کرامت نداریم، حرف من این است. آدمی پاره‌ای از خاک است مگر این‌که خودش جلوی خودش بلند شود و تعارف کند و بگوید بنده خیلی مهمّم. ببینید؛ یک چیزهایی هست که الان در جهان سکولار پیدا شده که این در واقع همان چیزهای مذهبی است فقط خدا را کنار کشیدند و نتایجش را نگه داشتند؛ اما بدون آن پایه، این نتایج هم نمی‌ماند؛ و چون همه خوششان می‌آید، همینطور مانده است. چه کسی بدش می‌آید از این‌که بگوید ما محترمیم، ما باارزشیم، ما مکرّمیم؟ همه دوست دارند. ولی این از کجا آمده؟ این یا بر خودخواهی آدمی مبتنی می‌شود یا بر قراردادش؛ که هیچ‌کدام از این‌ها پایه‌های درستی نیست. می‌ماند اینکه آدم ذاتا مکرّم باشد و این ممکن نیست مگر به یک ذات مکرّمی وصل باشد. در غیراین‌صورت فرقی با پاره‌های دیگر طبیعت ندارد. فقط این یک‌ذرّه جان دارد و مثل یک کامپیوتر خیلی پیچیده‌تر است. در بیولوژی هم به ما می‌گویند ما کامپیوتریم فقط می‌توانیم کار پیچیده‌تری انجام دهیم و بقیه ساده‌تر هستند. ولی با همۀ این احوال من خداشناسی را به ادیان نمی‌چسبانم. بنده هیچ‌وقت نگفتم که آدم برای اینکه خداشناس بشود یا باید مسلمان باشد، یا مسیحی باشد، یهودی باشد، یا بودایی که البته بودیسم خدا ندارد. نه، نه؛ شما یا هرکسی می‌تواند خداشناس باشد بدون این‌که لزوما به دینی از ادیان پابند باشد. می‌تواند اندیشه‌های مختلف را از ادیان مختلف بگیرد. از این‌ها فراوان است. [اینجا]
تأثیر دولت سکولار بر کلیسا
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی  

انسان عالم کبیر است

کسی که می‌گوید ما در این جهان هیچیم، هیچ بودن که به سایز و ابعاد نیست. بله یونیوِرس (گیتی Universe) خیلی بزرگ است. هر روز هم بیشتر کشف می‌شود. کهکشان‌ها عظیم است و ما در مقابل آن‌ها یک خشخاش هم نیستیم. اما به دلیل اینکه پاره‌ای و جرقه‌ای از خداییم، موجودات خیلی بزرگی هستیم. اصلا بزرگتر از ما وجود ندارد. تمام این کهکشان‌ها عالم صغیر است و ما عالم کبیریم. نمی‌گویم ما بهترینیم؛ ممکن است بدترین بشویم. منظور من این است که ما عالم کبیریم و این عالم صغیر در دل ما می‌گنجد. انسان می‌تواند موجودی بشود که واقعا یک نگاهش به تمام این جهان بیرزد. آن هم به دلیل کرامتی که از اتصال با خداوند دارد. [اینجا]
ما هیچ‌بها‌بنده کم از هیچ نیرزیم
تعریف از خود
صد هزاران مار و کُه حیران اوست
جبر و اختیار اقبال لاهوری
شنیدستم که هر کوکب جهانیست
آیات آفاق و انفس در کنار یکدیگر است
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی  

معنای ترس از خداوند

خشیت و خوف خدا به معنای ترسو بودن و جبن نیست بلکه به معنای یک درک عاقلانه از موقعیتی است که آدمی در مقابل یک موجود بیکران دارد. درکی است که یک قطره در مقابل یک دریا دارد آن هم درکی که توأم با شرم و خضوع است.
سروش، دین شناسی مولوی، جلسه دوم، دقیقه ۶، برداشت آزاد
آیا قرآن خشیت‌ نامه است؟
ترس فرشتگان از خداوند
ترساندن امت از خداوند
پارادوکس خوف از خدا
عفو و قصاص در قرآن
+نوشته شده در یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۱:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی  

پارادوکس خوف از خدا

خداوند آن را که نمی‌‏‏ترسد، می‏‌ترساند و به آن که می‏‌ترسد می‏‌گوید نترس! بدین ترتیب کامش را شیرین می‏‌کند. پس کسی که از خوف خدا بهره ندارد از محبت خدا نیز بهره‏‌مند نیست. این دو با هم می‏‌آیند و با هم می‏‌روند. این تجربۀ پارادوکسیکال (paradoxical) و دوگانۀ عجیب فقط در مورد خداوند مصداق پیدا می‌کند. اینجاست که باید گفت هر چه گناه عظیم‌‏تر باشد بعد که آدمی موفق به توبه شود به نعمتی بزرگ‏‌تر خواهد رسید. یعنی گناه بزرگ بدتر است اما اگر به توبه بیانجامد خوش عاقبت‏‌تر است. و همین است معنای فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ توبه از گناه بزرگ سخت‏‌تر است و خجلت‌‏آورتر و نتیجه ‌اش هم پربهاتر!
حدیث بندگی و دلبردگی، توبه، دکتر عبدالکریم سروش، صفحه ۶۳، برداشت آزاد
یبدّل الله سیّئاتهم حسنات
معنای ترس از خداوند
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۳:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی